یه قطره حرف

انشاهایی که صفر گرفتند

یه قطره حرف

انشاهایی که صفر گرفتند

44. آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست/هرکجا هست خدایا به سلامت دارش

شب یلدای امسال برای من چیزی نبود جز یک تمرین . تمرین برای شبی که چندان دور نیست . تمرینی برای شروع روزهای سخت و تنهایی های آینده .
شب یلدای امسال من به جای هندوانه ، چمدان سرخی داشت ... به جای فال حافظ ، لیست بلندی از مایحتاج یک سفر چند روزه . چمدان جمع میکردم و لیست کارهای مربوط به سفرش را چک میکردم . یادش می انداختم که جوراب اضافه بردارد ... که هوای آن جا سرد است .. که مراقب باشد ، حالا که تنهاست سرما نخورد . چمدانش را جمع میکردم و به جای آجیل یلدا بغض قورت میدادم و یادش می انداختم که پاسپورتش جا نماند .
زیپ چمدانش را بستم ، لباس هایش را گذاشتم روی تختش ... لاک ناخن هایش را میزد و میگفت نگران است . با تمام کوچکی ام ، خواهر بزرگه شده بودم و تند تند میگفتم که نگران نباشد ... که سفر های تک نفره جذاب ترند ... که حتما خوش میگذرد ... میگفتم و به آزمون کذایی اش فکر میکردم که باید تک و تنها در یک کشور غریب برگذارش کند . به نتیجه اش . حرف میزدم و دلم آشوب چشم های نگرانش می شد ... با تمام کوچکی ام ، خواهر بزرگه شده بودم . دلش را قرص میکردم و قرص میگذاشتم توی دهانم . به گوشه ی کثیف شالش چنگ میزدم و چنگ می زدند به دلم . کیف پول پرنده دارش را جا میدادم در کوله اش و پرنده ها در دلم بال می زدند .
یک دوستی قدیم تر ها برایم گفته بود که خدا تغییرات بزرگ زندگی هرکس را آرام شروع میکند . آرام آرام عادتت می دهد ... بعد به خودت می آیی میبینی شرایط عوض شده ، آدم ها عوض شده اند ... دیگر هیچ چیز مثل قبل نیست .
تغییرات بزرگ زندگی من با شب یلدا شروع شد . یک شروع آرام و یک چمدان کوچک و یک مسافر که تکه ای از وجودم را در دستش داشت .
شب یلدا ی امسال من ، یک تمرین بود ... تمرین برای جدا شدن ها ، رفتن ها ، نبودن ها ، تنهایی ها ... .

شب یلدای امسال من ، کوتاه بود ... انگار که کوتاه ترین شب سال ... انقدر کوتاه که به چشم بر هم زدنی ، صبح بود ... باید نگاه خیره ام را از چشم های بسته اش میگرفتم ... اشک هایم را پاک میکردم ... میبوسیدمش ... خواهر بزرگه میشدم و قبول میکردم که همه ی آدم ها یک روزی میروند .


+ آرامش این شب هایم : "کلیک"

نظرات 6 + ارسال نظر
آنا 2 دی 1394 ساعت 17:20 http://aamiin.blogsky.com

و این شروع بزرگسالی است. انشالا که به سلامت باشند.

شروع سخت و بدی ست .
ممنون آنا :*

man 2 دی 1394 ساعت 19:16 http://insanewords.blogfa.com

che poste delneshini bud...

bayad bavar kard ke hichvaght rahi jo tanhaii nabudeo nist...

آدما ساخته شدن واس رفتن .

Mohamad 3 دی 1394 ساعت 20:40 http://alamtu94.blogfa.com

انشاءالله که هرکجا هست. موفق و سلامت باشه

ممنون :)

جمله آخر:
همه آدم ها یک روز می روند....
به سلامت میره و انشالله که برگرده.باید برات این مهم باشه که هرجا هست حالش خوب باشه

"باید برات این مهم باشه که هرجا هست حالش خوب باشه "
این جمله رو انقدر این مدت برای خودم گفتم که شده جزئی از زندگیم .

arnia 6 دی 1394 ساعت 21:09 http://parado0ox.mohanblog.com

adat mikonim... be bozorg shodan adat mikonim

* ramz nadaram ke :( khosoosie??

به طرز احمقانه ای ازش فرار می کردم .

+ خصوصی نیست عزیزم . برات میذارم .

گل 18 دی 1394 ساعت 15:57

بسلامتی برگرده مسافر عزیزت

متشکرم :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد