بهش میگم ما بدبختیم ... ما بدبختایی هستیم که با کورسوی نور خوشبختی
میخوان واس تلاش کردنشون انگیزه ایجاد کنن ... میگم هی خواستیم و نشد و تو
دلمون گفتیم بعدا که به اون نور عظیم خوشبختی برسم فلان کارو می کنم ! اصلا
از کجا معلوم که وقتی بهش میرسم هنوز انگیزه ای برای چیزایی که میخواستم
داشته باشم ؟ از کجا معلوم که پیر نشده باشم ؟ حسم نمرده باشه ؟
میگه
خطرناک شدی ... شبیه آدمایی که میخوان تسلیم بشن و کنار بیان ... میگه
جبرجغرافیا بوده ، تقصیر تو که نیست ! میگه بجنگ ... نبینم یه وقت خسته بشی
و تاریکی رو قبول کنی ... میگه تو لایق اون نوری ... نباید به این تاریکی
قانع شی ...
میگم "هوم" و نگاه می کنم به سپیده های نور توی آسمون ...
تاریکی شب داره به نور خوشبختی صبح نزدیک میشه ... توی دلم زمزمه می کنم
"قانع نباش" که پلک هام سر میخورن رو همدیگه .
به حرفش گوش کن بجنگ قآنع نبآش .
...
slm .... mnm hastam :)
کجایی کیمی آ؟
آدرس خودمو گذاشتی واس خودم :)
نمیدونم که سرورمو عوض کنم یا نه
کنکورمم بد نبود اون رشته ایی که من تهران میخوام باس سال دیگه ایی هم بمونم
ایشاا قبول میشی :)
jabre joghrafiayi entekhabi nist...
ama moondan toosh entekhabie
vase behtarina talash kon hamishe
جبرجغرافیا زندگی ما رو به گند کشیده ...
همه همین هستیم.هی داریم تلاش میکنیم که روزی بهتر بشیم و به یه جایی برسیم که نمیدونیم کجاست
دقیقا . میترسم آخرش بفهمیم همون نقطه ی اول از همه جا بهتر بوده !