یه قطره حرف

انشاهایی که صفر گرفتند

یه قطره حرف

انشاهایی که صفر گرفتند

12. آتیش داری ؟

یه آدمی هم هست که توی مغزم زندگی می کنه ... هرروز دم غروب میبرتم لبه ی بالکن ، مجبورم می کنه زل بزنم به صحنه ی رو به غروب شهر ... بعد خیلی آروم تو گوشم میگه "آتیش داری؟" . هربارم چشم غره م رو میبینه ... ولی بازم فرداش سیگار به لب ، دم گوشم میگه "آتیش داری؟" .

همین روزا باید یه فندک درس حسابی براش بخرم ...

نظرات 6 + ارسال نظر

تو که میترسی، نکش :|

من ؟؟؟ نمیکشم به علی قسم :|

بدمست 13 مرداد 1394 ساعت 14:14

حیف این بدن نیست سالم بفرسیش زیر خاک,خوراک مور و ملخ شه, بکش بابا,بکش :دی

اینم حرفیه :دی

نینا 15 مرداد 1394 ساعت 02:57 http://ninaya.blogfa.com

سلام ٬
دارم یک یادداشت مینویسم درباره دختر بودن و دخترانه زندگی کردن .
یک پیشنهاد دارم . دوست داشتی بیا و تجربیاتت رو از دختر بودن و محدودیت ها و شادی هاش ٬ از بدی هاش و سختی هاش ٬ از دید جامعه و چیزی که می تونه باشه اما نیست بهم بگو .
زیاد هم عجله نکن تا جمعه شب خوب فکر کن و اگر دوست داشتی زودتر بهم بگو.
نظرات رو هم منتشر نمی کنم :)
نینا

چشم
چشم :)

ساقی 18 مرداد 1394 ساعت 15:52 http://saghism.blogsky.com

این پست چه خوب بود!
آیدا رم میبینم به زودی.

ممنون :)

تراویس 22 مرداد 1394 ساعت 03:20 http://travisbickle.blogsky.com/

قدر اون آدم رو بدون

چشم .

من اگه جات بودم امروز یه خرده پاستیل ترش یا شکلات توی جیبم می ذاشتم. وقتی آتیش می خواست، بهش می گفتم: از اینها بخور! از سیگار مزه اش بهتره!
و بدین سان ایشان را به پاستیل و شکلات و آجیل معتاد می کردم!

پاستیل و آجیل آخه ؟؟؟
دانش آموزی حساب کن ، مشتری شیم !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد