یه قطره حرف

انشاهایی که صفر گرفتند

یه قطره حرف

انشاهایی که صفر گرفتند

29. پادشاه فصل ها که نه ... همان پاییز


یک ساعت دیگر پاییز است . تابستان محبوبم با آن خورشید گرم و رنگ سبز پررنگش میرود . پاییز دوست نداشتنی دارد می آید و این را از نفس های عمیق و پشت سرهم خودم میفهمم . از آلرژی لعنتی که هرسال تمام پاییز را می آید و می چسبد به ریه هایم و از اسپریِ دارویی که باید یک هفته قبل از شروع پاییز تهیه اش کنم تا یک وقت از تنگی نفس کبود نشوم ، میفهمم که پاییز نزدیک تر از چیزی ست که فکر می کردم .
پاییز برای من نه فصل عاشقانه های آرام است و نه فصل برگ های رنگارنگ . پاییز فقط سه ماه از سال است که خورشید را ضعیف می کند . سه ماهی که آرام آرام گرمای آفتاب از زمین کم می شود . سه ماهی که باید یادم بماند صبح ها و شب ها از اسپری ام مصرف کنم تا مجبور نباشم نفس های عمیق بکشم . پاییز برای من شب های بلندِ بی حوصله است و صبح های سرد . صبح هایی که از برخورد کف پایم با سرامیک های آشپزخانه مور مورم می شود و شب های درازی که با شمردن گوسفندها صبح می شود . فصل محدود شدن فیلم دیدن به آخر هفته ها و کتاب خواندن قاچاقی نصف شب ها ،  با نور ضعیف چراغ توی بالکن است .
پاییز برای من نه دست های عاشقانه ای داشته است و نه آغوش زیر بارانی . شاید برای همین هم هست که دلم می خواست مهر و آبان و آذر را حذف کنم و به جایش سه ماه گرم و سبز را اضافه کنم .
به هرحال ... پاییزتان با تمام کِسلی ها و شب های درازِ بی حوصله اش ، مبارک .

نظرات 3 + ارسال نظر
سرهنگ 1 مهر 1394 ساعت 16:17

خوشحالم ارتباط برقرار کردی :)

:)

آنا 3 مهر 1394 ساعت 08:23 http://aamiin.blogsky.com

شب های بلند که خوبه .. شما هم عشق خورشیدی؟

من میمیرم برای خورشید ... حتی وقتی زیر آفتاب سرظهر وسط مرداد شُرشُر عرق میریختم هم باز لبخند میزدم و عشق میکردم از گرمای خورشید !

من شدیداً سرمایی هستم و فصلهای گرم رو دوست دارم اما از شبهای بلند پاییز و زمستون نمی تونم بگذرم. می تونی توی آغوش شبهاش گم بشی تا دلت بخواد موسیقی گوش کنی، فیلم ببینی یا کتاب بخونی.

بدبختی اینجاست که انقدر آغوش شباش بزرگه که زیدی گم میشه آدم !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد