بهش میگم این بالا جای خوبیه . کل شهر میاد زیر پاهات . از این بالا که به اون نورای چشمک زن نگاه میکنی آروم میشی . انگار فقط از این بالاست که میشه شهرو آروم دید . وقتی بری پایین دوباره همه چیز شروع میشه . صدای بوق و دود و ترافیک ... آدمای خسته و خاکستری ... صورتای غم زده و دخترای پنهون شده زیر صد مَن آرایش !
بهش میگم کاش میشد این بالا موندگار شد . کاش میشد یه کلبه ساخت و تا ابد همین بالا وایستاد . کاش میشد تو همین لحظه که زل زدم به این نورای کوفتی و سیاهی شب و داریوش داره میخونه که "اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیاد" ، تموم میشدم . کاش میشد تو همین خلاء و آرامش تموم میشدم . یه جور تلخی آرومم . یه جورِ ساکت .
میخوام بازم براش بگم اما نگاهش که میکنم ... دیگه چیزی ازش باقی نمونده جز یه فیلتر .
yeki az khubiaye shabhaye kuh hamine.
shahraro az tanha zaviei ke ghashangan mituni bebini...
کیمیا چطوره؟
اگه کیمیای همین الانو میگی ، عفونت روده گرفته و بستریِ :(
الهی.ایشالا هر چه زودتر بهتر بشی.
متشکرم عزیزم :*
کاش میشد یه کلبه ساخت و تا ابد همین بالا وایستاد .
کاش میشد
یاد بارون درختنشین افتادم.
هر چی خودتو از آدما دورتر کنی، بیشتر بهشون احتیاج پیدا میکنی.
یکی میگفت از آدما که دور شی کم کم یخ میزنی ...
درود
یاد "خداحافظ گری کوپر" افتادم
باعث افتخار منه قطعا که با خوندن این پست یاد اون اثر فوق العاده افتادی :)
نوشته هات مثل شکلات تلخ میونن یا ... تلخه اما خوشایند
متشکرم :)
باید بگردی لابه لای این آدما تا اونایی که میخوای رو سوا کنی :)
نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد ...
سلام. من به طور اتفاقی به وب شما رسیدم. خوشم اومد. اگه دسوت داشتی به وب من هم سربزن و اونا لینک کن. من وب شما را با اجازتون لینک کردم. وب به روز ری دارم.